هزار و یک حرف

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد

هزار و یک حرف

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد

کارى بکن

اکنون که دیدمت، لطف، ارنه آزارى بکن
سنگی بزن، تلخی بگو، تیغى بکش، کارى بکن

گیرم ندارى میل من، ای مردم چشمم گهى
از گوشه چشمى به من نظاره اى بارى بکن

اى یوسف جان، مىخرد خلقى به جان وصل تورا
رسم گران جانى بهل میل خریدارى بکن

مردیم دور از روى تو، در خانه مانى تا به کى
بیرون خرام آخر گهى گل گشت بازارى بکن

ناگه طبیب عاشقان، غافل زحالت بگذرد
اهلى بکش آهى زدل، یا ناله زارى بکن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد